یک داستان بسیار زیبا و قابل تأمل از عشق
دختر قبول نکرد، پسر اصلاً ناراحت نشد،
از او پرسیدند که چرا ناراحت نشدی
گفت: چرا من باید ناراحت شوم،
من کسی را از دست دادم که مرا دوست نداشت
ولی او کسی را از دست داد که دوستش داشت.
دختر قبول نکرد، پسر اصلاً ناراحت نشد،
از او پرسیدند که چرا ناراحت نشدی
گفت: چرا من باید ناراحت شوم،
من کسی را از دست دادم که مرا دوست نداشت
ولی او کسی را از دست داد که دوستش داشت.
اگر زمانی گذرتان به خلیج سانفرانسیسکو بیافتد ، یکی از دیدنی ترین مناطق دنیا را با چشم شاهد خواهید بود. شرکت کارگیل دارای استخر های بزرگ تبخیر نمک جهت بازیافت نمک از دریا است. این فرآیند تولید نمک پنج سال به طول می انجامد. مراحل مختلف تشکیل کریستال های نمک رنگ های متفاوتی به این استخر ها میدهد که چهره طبیعی این منطقه را بسیار قابل توجه میکند.(بقیه عکس ها را در ادامه مطلب مشاهده کنید)
به زودی قیمت های کلاس های آموزشی خصوصی استاد حسن احمدی
1- کامپیوتر
2- آموزش آمار
3- کلاس های ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه
به مناسبت عید نوروز اعلام خواهد شد.
منتظر اطلاعیه های بعدی ما باشید
آیه 282 سوره بقره، یک صفحه کامله و طوریه که هر کس یک بار قرآن رو ختم کرده باشه، به این آیه که میرسه توجهش جلب میشه و معنیش رو میخونه.
بقیه توضیحات را در ادامه مطلب ببینید.
این باران است که باعث رشد گلها می شود، نه رعد و برق
وقتي در اينترنت جستجو مي کنيد، مراکز کليدي در مغزتان را که کنترل تصميم گيري و
استدلال آوري پيچيده را کنترل مي کنند، درگير مي کنيد. اين کليک هاي کوچک گاهي از خواندن نيز محرک تر است.
ادامه مطلب را در ادامه مطلب ببینید
موشی در خانه تله موشی دید به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد همه گفتند تله
موش مشکل توست و به ما ربطی ندارد.ماری در تله افتاد و زن خانه را گزید
از مرغ برایش سوپ درست کردند گوسفند را برای عیادت کنندگان
سر بریدند
گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و تمام این مدت موش در سوراخ دیوار
مینگریست و میگریست!
چند قورباغه از
جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند.
بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند: که دیگر چاره ای نیست شما به زودی خواهید مرد.
دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال
بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر مدام می گفتند: که دست از تلاش بردارند چون نمی
توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه
تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال
پرت شد و مرد.
اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که تلاش بیشتر فایده ای ندارد او مصمم تر می شد تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد. بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: مگر تو حرفهای ما را نمی شنیدی؟
معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر می کرد که دیگران او را تشویق می کنند
یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید . من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم .
دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند .
اختلال جزئي در مغز ميتواند به اشتباهات محاسباتي فاحش منجر شود
ادامه این مطلب را در ادامه مطلب بخوانید.
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند.یکی از آنها از سر خشم؛ بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود؛ سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت “امروز بهترین دوست من بر چهرهام سیلی زد”. آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود؛ لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛ بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: “امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد”. دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم؛ تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟ دیگری لبخند زد و گفت: “وقتی کسی ما را آزار میدهد؛ باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش؛ آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.
ببخش اگر پای تک درخت حیاطمان پنهانی ،
غصه هایی را خوردی که مال تو نبودند!
ببخش اگر ناخن های ضرب دیده ات را ندیدم که لای درهای بسته روزگار مانده بودببخش
دیپلم دکتری گرفت و 1314 با اجازه نامه ی پزشکی خود را دریافت کرد.
بقیه اولین ها را در ادامه مطلب ببینید
1- به همه نمی توانی کمک کنی
2- همه دنیا رو نمی تونی عوض کنی
3- همه تو را دوست نخواهند داشت
·ترجیح میدم پول سیگاری رو بدم که صادقانه روش نوشته: سرطان زا ؛ تا پول آبمیوه ای رو که روش به دروغ نوشته ۱۰۰% طبیعی
·پشت هر مرد موفقی هیچی نیست ! زرنگ بوده، گول دخترا رو نخورده، چسبیده به زندگیش، پولاشو جمع کرده، زندگیش روبراه شده.
·ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﯿﮕﻪﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻗﻄﻌﻪ….؟ ﻣﯿﮕﻢ ﻧﻪ!! ﻣﯿﮕﻪ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ…؟
·راستی چرا به ماشین عروس میگن ماشین عروس ؟ مگه ماشین مال داماد نیست؟
·ﻋﺒﺎﺭﺕ”اصلاً ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺍﺳﺖ” ﭼﯿﺴﺖ؟ ﻗﻄﻌﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ در آن گند زدهاید!
2- دست پر مهر مادر، تنها دستی است که اگر از دنیا کوتاه هم باشد باز بلندترین دست
3- دنیا آنقدر جذابیت های رنگارنگ دارد که تا آخر عمر هم که بدوی، چیزهای جدیدی هست که میتوانی حسرتش را بخوری، پس در یک جاهایی از زندگی ترمز دستیت را بکش و بایست و زندگی کن