یک مطلب و شعر زیبا از آقای جهرمی به مناسبت بازگشایی مدارس و تحصیل در دوران گذشته
بازگرد ای خاطرات کودکی /بر سوار اسبهای چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند/ یادگاران کهن ماناترند
درسهای سال اول ساده بود/ آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و کلاغ / روبه مکار و دزد دشت و باغ
روز مهمانی کوکب خانم است / سفره
پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود/ فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز و سرمای شدید/ ریزعلی پیراهن از تن میدرید
تا درون نیمکت جا میشدیم/ ما پر از تصمیم کبری میشدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم/یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت/ دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستان ما از آه بود/ برگ دفترها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ/ خش خش جاروی با پا ، روی برگ
همکلاسی های من یادم کنید/ باز هم در کوچه فریادم کنید
همکلاسی های درد و رنج و کار/ بچههای جامههای وصلهدار
بچههای دکه خوراک سرد/ کودکان کوچه اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود/ جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش میشد باز کوچک میشدیم/ لااقل یک روز کودک میشدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش/ یاد آن گچ ها که بودش روی دوش
ای معلم یاد و هم نامت بخیر/ یاد درس آب و بابایت بخیر
ای دبستانیترین احساس من/ بازگرد این مشقها
را خط بزن
محمد علی حریری جهرمی