عبور مجنون
روزی مجنون از سجاده ی شخصی عبور کرد مرد نمازش را شکست و گفت:مردک در حال راز و نیاز با خدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی؟
مجنون لبخندی زدو گفت: عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم و تو چگونه عاشق خدایی که مرا دیدی؟
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 23:7 توسط حسن احمدی
|