روزی یک پسر به دختری درخواست ازدواج داد و دختر از پسر پرسید آیا شما خانه دارید و پسر جواب داد نه.

دختر پرسید، آیا ماشین بی ام و دارید، پسر جواب داد، نه.

دختر گفت: پس با چه جرئتی به خواستگاری من آمدید.

پسر چیزی نگفت و رفت.

پسر در راه یا خود می گفت: من که ویلا دارم احتیاجی به خانه ندارم.

من که ماشین بنز و پورشه دارم ولی از BMW بدم میاد ولی نمی دانم.

نتیجه گیری اخلاقیش رو شما برام به عنوان نظر بنویسید.