اشعار زیبا درباره شب یلدا
.
آتش گرفته دفتر شعرم به اسم تو
فالی نمانده تا به تو یلدایی اش کنم
بی خود به فال نیک نگیر این ترانه را
عشقی نمانده تا به تو لیلاییاش کنم
( فاطمه شمس )
.
.
شب ریسه می رود ته موهای مشکی ات
آجیل می بریم به دیوانه خانه ها
من چشم های سرخ توام در” بدون خواب”
که کارد می خورم بغل هندوانه ها
( شهرام میرزایی )
.
.
وقتی که قلب سنگ ِ تو را هم شکافتم
چشمم برای دیدن ِ خون نا امید بود
تقصیر عشق نیست ، خداوند شاهد است
هر هندوانه ای که بریدم سفید بود !
( یاسر قنبرلو – پدرام )
.
.
ساعت دقیق چند زمستان گذشته است؟
دارم تو را چه سرد به خاطر می آورم!
به شعرهای یخزده کبریت می کشم
من به گواهم این همه شاعر می آورم!!
( سیده زهرا بصارتی )
.
.
دردش گرفته این شب و فارغ نمی شود!
چشمم سفید/تر شدو پهلو به برف زد
این شعر هم به حرمت امشب بلند شد
این شعر..اگرچه پشت سر عشق حرف زد!
( سیده زهرا بصارتی )
.
.
دلگیر ، زیر چشم خدا ، روی ابر غم
بی هیچ ارتباط به باران نشسته ام
فرقی نمیکند چه شبی چند ساعت است
از هر پلی که رد شدم آن را شکسته ام !
( یاسر قنبرلو – پدرام )
.
.
از گریه های خسته پائیز/ تر شدم
رنگش پریده شعر من از برگ های زرد
دلباخته یا رنگ! به آخر نمی رسد!؟…
این چارپاره که بند بندش گرفته درد!
( مسعود عطایی )
.
آتش گرفته دفتر شعرم به اسم تو
فالی نمانده تا به تو یلدایی اش کنم
بی خود به فال نیک نگیر این ترانه را
عشقی نمانده تا به تو لیلاییاش کنم
( فاطمه شمس )
.
.
شب ریسه می رود ته موهای مشکی ات
آجیل می بریم به دیوانه خانه ها
من چشم های سرخ توام در” بدون خواب”
که کارد می خورم بغل هندوانه ها
( شهرام میرزایی )
.
.
وقتی که قلب سنگ ِ تو را هم شکافتم
چشمم برای دیدن ِ خون نا امید بود
تقصیر عشق نیست ، خداوند شاهد است
هر هندوانه ای که بریدم سفید بود !
( یاسر قنبرلو – پدرام )
.
.
ساعت دقیق چند زمستان گذشته است؟
دارم تو را چه سرد به خاطر می آورم!
به شعرهای یخزده کبریت می کشم
من به گواهم این همه شاعر می آورم!!
( سیده زهرا بصارتی )
.
.
دردش گرفته این شب و فارغ نمی شود!
چشمم سفید/تر شدو پهلو به برف زد
این شعر هم به حرمت امشب بلند شد
این شعر..اگرچه پشت سر عشق حرف زد!
( سیده زهرا بصارتی )
.
.
دلگیر ، زیر چشم خدا ، روی ابر غم
بی هیچ ارتباط به باران نشسته ام
فرقی نمیکند چه شبی چند ساعت است
از هر پلی که رد شدم آن را شکسته ام !
( یاسر قنبرلو – پدرام )
.
.
از گریه های خسته پائیز/ تر شدم
رنگش پریده شعر من از برگ های زرد
دلباخته یا رنگ! به آخر نمی رسد!؟…
این چارپاره که بند بندش گرفته درد!
( مسعود عطایی )
.
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۱ ساعت 12:9 توسط حسن احمدی
|